قدرت، نفوذ و اقتدار واژههائی هستند كه در دنیای سیاست زیاد شنیده میشود لكناستفاده از آن منحصر به این قلمرو نیست در تمام سطوح زندگی اجتماعی ما با عاملقدرت سر و كار داریم قدرت متكی به قانون، قدرت متكی به زور قدرت پاسبان سرگذربرای آنكه خطای رانندگی شما را جریمه كند یا ان را با دیده اغماض بنگرد قدرت بقال محلكه
قیمت فایل فقط 9,900 تومان
نقش قدرت و توسل به زوردر روابط بینالملل
- مقدمه:
قدرت، نفوذ و اقتدار واژههائی هستند كه در دنیای سیاست زیاد شنیده میشود لكناستفاده از آن منحصر به این قلمرو نیست. در تمام سطوح زندگی اجتماعی ما با عاملقدرت سر و كار داریم: قدرت متكی به قانون، قدرت متكی به زور. قدرت پاسبان سرگذربرای آنكه خطای رانندگی شما را جریمه كند یا ان را با دیده اغماض بنگرد. قدرت بقال محلكه از فروش شیر به شما خودداری كند. قدرت یك بوروكرات خرده پا كه شما را ساعتهادر صف طویل معظل كرده و یا روزها ازین اداره به آن اداره پاس بدهد. قدرت امیر و وزرووكیل، قاضی، قدرت جانی دزد و آدم كشی كه با سلاح سرد یا گرم جان، مال و ناموسشما را تهدید كند. قدرت صاحبخانه برای آنكه با توسل به شگردهای مختلف اثاثیه وزندگی شما را به خیابان بریزد. قدرت طلبكار و رباخوار برای آنكه شما را روانه زندان كند.قدرت خانم خانه برای آنكه اراده خود را به شوهر تحمیل كند. قدرت تنبیه كردن، قدرتبخشیدن، قدرت دوست داشتن، قدرت اعتراف به گناه...
سرمایهداری كه با یك تلفن میلیونها دلار و ریال را جابجا میكند. نیز نوعی قدرت واختیار اقتصادی و مالی دارد. مناسبات فرمانده با زیردست، كارفرما با كارگر، ارباب بارعیت، حكومت با مردم نیز نوعی رابطه قدرت است: قدرت سازمانی، قدرت اقناعی...
در سطح بینالمللی نیز قدرت و نفوذ و اقتدار بطرق دیگر مطرح است. مثلاً مقامی كهاختیار اعلان جنگ یا صلح را دارد دارای قدرت است؛ و یا دولتی كهدارای تكنولوژی یاسلاح منحصر بفردی است نیز دارای نوعی قدرت میباشد: قدرت تهاجمی، تدافعی، قدرتبازدارندگی...
قدرت اقتصادی، قدرتنظامی، قدرت سیاسی و... بالاخره قدرت ملی كه عناصر وعوامل متعدد را در شمول خود میگیرد، همه اصلاحاتی هستند كه در نوشتههای سیاسی،علمی و محاورات روزمره و وسائل ارتباط جمعی مكرراً بگوش میخورد.
با وجود سادگی ظاهری، عموماً درك یكسان و همأهنگی از واژه قدرت بین افرادوجود ندارد. برداشت یك سیاستمدار از قدرت با استنباط یك حقوقدان ازین واژه متفاوتاست. تلقی قدرت نزد مردم عامه یا تعبیر آن نزدیك عالم دانش استراتژی تفاوت فاحشدارد. نقش و اثر قدرت نیز در سطح جامعه متفاوت از كاربرد آن در روابط بینالمللی است.
علمای سیاسی سنت گرا قدرت را در مفهوم عام و كلی آن هم به عنوان غایت و هموسیله تلقی نمودهاند. در این تعبیر قدرت صرفاً به میزان اقتدار و توانائی یك طرف د بهاطاعت واداشتن طرف دیگر است. از این دیدگاه تمام حیات جامعه نتیجه فعل و انقعالاتقدرت در زمینهها و درجات مختلف خلاصه میگردد. نتیجه عملی این نظریه كه درمواردی با بینش رفتارگرایان تعاطی پیدا میكند این است كه در روابط بینالمللی قدرتحاكم وجود ندارد و یا لااقل دولتهای حاكم هیچگونه قدرتی را بالاتر از قدرت و حاكمیتخود به رسمیت نمیشناسند. در این وادی مبهم برخی معتقدند كه فقدان قدرت حاكمبینالمللی ضرورت ایجاد یك حكومت جهانی در چهارچوب یك قرارداد بینالمللی راایجاب میكند. بالعكس گروهی دیگر از نظریه تعادل قدرت در روابط دولتهای حاكم ومستقل طرفداری میكنند. نظریه بینابینی نیز معتقد به توسل به تدابیر دسته جمعی یاامنیت گروهی برای مقابله با قدرتهای سركش و متجاوز میباشد.
آنچه مسلم است نقش قدرت در سیاست داخلی متفاوت از اثر آن در سیاست وروابط بینالمللی است. در نظام سیاسی جامعه ملی، قدرت منحصراً در اختیار دولت حاكماست و براساس قوانین جاری حق مجازات و تنبیه بزهكاران و گردن كشان و متجاوزینمشروعاً در انحصار نظام حكومتی است. درحالی كه در حوزه جامعه بینالمللی حدود وثغور این قدرت و مشروعیت اعمال مجازات و تنبیه متجاوزین در هالهای از ابهام قرارگرفته است و با وجود ارگانهای عدیده بینالمللی و قوانین مدّون و غیره مدوّن، قدرتحاكمهای همانند جامعه ملی وجود ندارد. برخی حقوقدانان با توسل به این شیوه نگرشحتی معتقدند آنچه كه بنام حقوق بینالملل از آن یاد میكنیم در واقع حقوق بمفهوم واقعیآن نیست زیرا در سطح جهان قدرت فراملی با تضمینات ضروری حقوقی وجود ندارد.
اگر نظریه سنتی فقدان قدرت حاكم در روابط بینالمللی را مورد توجه قرار دهیمدرك بسیاری از مسائل مبتلا به جامعه بشری آسانتر میگردد. البته این طرز تلقی بانظریات نئوماركسیستی درباره ریشههای قدرت امپریالیستی تفاوت اصولی دارد.ایدهآلیستها به همان اندازه به مسائل ماهوی و مقوله قدرت اهمیت میدهند كهرئالیستها ولكن با وجود نگرش سنتی هر دو گروه به مسئله قدرت، استنتاج آنها در اینزمینه متفاوت است. ایدهآلیستها كه امنیت گروهی و دسته جمعی را متضمن الزاماتقانونی تلقی میكند، در عین حال معتقدند كه این ساختار بر ملاحظاتی معلول قدرت وبازدارندگی نیز متكی میباشد. نظریه پردازان رئالیست مخالف امنیت دسته جمعی هستندلكن منطق این پیشنهاد را میپذیرند.
نتیجه مترتب بر این فرضیه كه روابط بین دول را ملاحظات قدرت معین میكند،همواره باین موضوع ختم شده كه مطالعه سیاست و حقوق بینالملل كنكاش در مقولهجنگ و صلح و كشمكش بین دولتهاست. شاید این فرض باطلی نباشد زیرا آنچه كه در عملمشاهده میكنیم جز این نیست. زیرا وقتی به اساسنامهها و اقدامات سازمانهای بینالمللیتوجه میكنیم میبینیم كه همواره هدف در جهت محدود نمودن زمینه و انگیزه قدرتطلبیو مهار نیروهای مخرب یا انحطارطلب تنظیم گردیده است. حتی نظریههای روابطبینالملل عموماً بر مبنای رفتار قدرتهای بزرگ پایهگذاری شده است. در این قواره، دولتدر چهارچوب مرزی و قلمرو معینی دارای قدرت حاكم است و در ارتباط با سایر دولتهاعلیالاصول مصون از نفوذ و مستقل عمل میكند. وظیفه آن در داخل برقراری نظمعمومی، و دفاع از منافع و امنیت در مقابل تهدیدات سایر قدرتها از خارج میباشد. در اینالگو، صلح موقعی بدست میآید كه تعادل قدرت و یا بعبارت دیگر بازدارندگی سیاسیوجود داشته باشد. این نظام همان چیزیست كه میتوان به آن قانون جنگل اطلاق كرد.یعنی ضعیف یا بایستی بلعیده شود و یا در كنار قوی پناه بگیرد و یا در نهایت ضعفا درمقابل اقویا با هم متحد شده وجلو نفوذ و تعدی و تجاوز آنها را سد كنند.
آرمان گرایان و واقع بینان (یا به عبارتی ایدهآلیستها و رئالیستها) هریك دیدگاهخاصی از طیف مقولات اجتماعی منجمله منشاء نیروهای محركه جامعه، فلسفه وجود وقلمرو عمل و قدرت دارند و طرز تلقی آنان نیز از یكدیگر متمایز است. برای آنكه دركمطالبی كه در سطور و فصول آینده خواهد آمد آسانتر گردد، این دیدگاهها را به اجمال درجدول صفحه بعد خلاصه كردهایم.
انگیزه قدرتطلبی دولتها از منافع ملی نشئت میگیرد. عموماً ماهیت این منافع جنبهادراكی دارد و عناصر تشكیل دهنده آن كم و بیش تابع عواملی هستند كه دولتها در بوجودآوردن آن دخالت چندانی نداشتهاند. عوامل جغرافیائی از جمله مهمترین آنها میباشند. درنظام جهانی، ما ضرورتاً با تودهای كه محصول جمع كمّی نظامهای مختلف ملی استسروكار نداریم. اصولاً فرآیند نظامهای ملی در سیستم روابط بینالمللی الگوی خاصخود را دارد كه شباهتی با آحاد تشكیل دهنده آن ندارد. ویژگی جامعه ملی نظم قانونی وتابعیت آن از قدرت مؤثر و مشروع است. درحالیكه در جامعه بینالمللی اساس بر هرج ومرج و اختلاف است واگر ترسی وجود دارد ناشی از قدرت قانونی (یا وجدان واخلاق اجتماعی) نیست بلكه هراس از جنگ و مصائب مترتب بر آن میباشد. اگر این وحشت ازبین برود یا فرضاً به پیروی از ایدئولوژی خاصی ارزشهای دیگری در این قلمرو حاكم ومستولی گردد، آنگاه عامل بازداندگی و بیم از عقوبت و مصائب جنگ از بین رفته و رفتاردولتها در صحنه روابط بینالمللی دگرگون میشود.
این گفته بیجائی نیست كه «وجه تمایز جامعه بینالمللی از سایر جوامع اینست كهقدرت آن اعم از سیاسی، اخلاقی، اجتماعی در اعضاء آن متمركز است و ضعف آن نمودیاست از این قدرت». ملاحظات فوق بخوبی نشان میدهد كه مطالعه نقش قدرت ومشروعت آن در جامعه بینالمللی و جامعه ملی با درنظرگرفتن منافع، اهداف و موانع ومحدودیتهای آن، مقولهای دشوار و در عین حال ظریف و حساس میباشد. آنها كه سالیاندراز در این راه طی مسیر كردهاند هنوز اندرخم كوچه مباحثات اصولی و مقدماتی آنگرفتار آمدهاند. بدیهی است كه این نگارنده نیز در این وادی ادعای نوآوری ندارد.
محتوای این كتاب نیز در جهت روشن نمودن جوانب نظری و عملی موضوعات فوق تدوین گردیده است. اگر در این راستا نگارنده كمترین توفیقی حاصل نماید، بدون شك بههدف خود از نارش این سطور نائل آمده است.
جهت دریافت فایل نقش قدرت و توسل به زوردر روابط بینالملل لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 9,900 تومان
برچسب ها : نقش قدرت و توسل به زوردر روابط بینالملل , دانلود نقش قدرت و توسل به زوردر روابط بینالملل , توسل به زور , قدرت و توسل به زور , انگیزه كسب قدرت , قدرت , علوم سیاسی , روابط بینالملل , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , پایان نامه , دانلود پروژه